دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 12005
تعداد نوشته ها : 8
تعداد نظرات : 0

رادیو قرآن radioquran.ir

پخش زنده حرم آیه قرآن تصادفی سوره قرآن ذکر روزهای هفته
Rss
طراح قالب
مهدي يوسفي

وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْتَرى لَهْوَ الْحَديثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُوًا أُولئآِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ ( 6 ) وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِ اياتُنا وَلّى مُسْتَكْبِرًا كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها كَأَنَّ فىآ أُذُنَيْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَليمٍ ( 7 ) إِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ جَنّاتُ النَّعيمِ ( 8 )خالِدينَ فيها وَعْدَ اللّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ ( 9 )

و از مردم كسى هست كه سخن بيهوده را مى‏خرد تا با نادانى (ديگران را) از راه خدا گمراه سازد و آن را به مسخره گيرد، آنان را عذابى خوار كننده است.(6) و چون آيات ما بر او تلاوت شود، متكبرانه روى بر مى‏گرداند. گويى آن را نشينده است، گويى در دو گوش او سنگينى است. پس او را به عذابى دردناك مژده بده.(7) همانا كسانى كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته كرده‏اند، آنان راست باغ‏هاى پر نعمت.(8) جاودانه در آن خواهند بود، وعده راست خداست و او تواناى شكست‏ناپذير و حكيم است.(9)

نكات ادبى

1ـ «لهو» چيزى است كه انسان را مشغول مى‏كند و هيچ فايده‏اى ندارد. «لهو الحديث» سخن بيهوده، نقل حكايات خرافى. اضافه در «لهو الحديث» براى تبيين است.

2ـ «بغير علم» متعلق به «ليضل» است.

3ـ ضمير مؤنث در «يتخذها» به سبيل بر مى‏گردد، چون سبيل مؤنث معنوى است.

4ـ «كَأَنَ» و «كَاَنَّ» هر دو به يك معنا هستند و اولى مخفف دومى است و دلالت بر نوعى تشبيه همراه با تأكيد دارند و در فارسى به «گويا» يا «گويى» ترجمه مى‏شوند. احتمال مى‏دهيم كه «كانّ» با تشديد بر تأكيد بيشترى دلالت كند. ضمنا بدانيم كه «كانّ» از حروف مشبّهة بالفعل به شمار مى‏رود.

5ـ «وَقراً» سنگينى گوش. اين واژه با فتحه واو در سنگينى گوش و اختلال شنوايى به كار مى‏رود و با كسره واو به معناى هر گونه بارى است كه حمل مى‏شود، همان‏گونه كه در آيه «فالحاملات وِقراً» به اين معناست، يعنى ابرهايى كه آب را حمل مى‏كنند كه بار سنگينى است. وقار و موقّر هم از اين باب است.

6ـ «وعد اللّه‏» منصوب است، چون مفعول مطلق و نايب از فعل خود است، به تقدير: وعد اللّه‏ وعداً حقا.

تفسير و توضيح

آيات (6 ـ 9) و من الناس من يشترى لهو الحديث...: در آيات پيش گفته شد كه قرآن مايه هدايت و رحمت براى نيكوكاران است، اينك به اقدام برخى از كافران اشاره مى‏شود كه چگونه در برابر قرآن موضع‏گيرى كردند و براى اينكه مردم را از گوش دادن به قرآن بازدارند، به قصه‏گويى و نقّالى پرداختند.

برخى از مردم سخنان بيهوده و افسانه‏هاى ملّت‏هايى مانند ايران و روم و داستان رستم و اسفنديار را براى مردم مكه بازگو مى‏كردند تا آنان را به جاى شنيدن آيات قرآن به اين افسانه‏ها مشغول كنند و هدف نهايى هم اين بود كه آنها را از راه خدا باز دارند و گمراهشان كنند و اين كار ناشى از نادانى آنها بود، چون نمى‏دانستند كه اين

سخنان بيهوده نمى‏تواند در برابر قرآن خودنمايى كند و بالاخره مردم نور را از ظلمت تشخيص مى‏دهند هرچند كه طول بكشد.

هدف ديگر آنان مسخره كردن قرآن بود تا با اين روش از اهميت و عظمت آيات قرآنى بكاهند و آن را به نظر خودشان تحقير كنند. اين شيوه يكى از شيوه‏هاى شناخته شده اهل باطل است، چون وقتى كسى يا چيزى مورد مسخره قرار گيرد، در نظر مردم خفيف مى‏شود و از اعتبار آن كاسته مى‏گردد، ولى معلوم است كه دير يا زود اين ابرها كنار مى‏روند و حقيقت آشكار مى‏شود.

در پايان آيه، براى چنين كسانى كه در خوار كردن قرآن مى‏كوشند، وعده عذابى خوار كننده مى‏دهد.

گفته شده كه اين آيه درباره شخصى به نام نضر بن حارث نازل شده كه در مكه هرگاه كه پيامبر براى گروهى قرآن تلاوت مى‏كرد، در كنار آن حضرت به قصه‏گويى مى‏پرداخت تا توجه مردم را از پيامبر منصرف كند.

نيز گفته شده كه منظور از خريدن سخنان بيهوده (يشترى لهو الحديث) اين است كه افرادى مانند نضر بن حارث در سفرهاى خود به ايران، كتاب‏هايى را مى‏خريدند كه در آنها داستان‏هاى پادشاهان ايران بود. يا كسانى از مردم مكه از شهرهاى ديگر، زنان آوازه خوان مى‏خريدند و به مكه مى‏آوردند.

به نظر مى‏رسد كه منظور از خريدن لهو الحديث داد و ستد معمولى نيست، بلكه «اشتراء» در اين‏جا به معناى عوض كردن است و در معاملات معمولى هم كالا با پول عوض مى‏شود. در واقع اين كافران سخنان بيهوده را با آيات قرآنى عوض مى‏كردند و اين هم يك نوع تجارت بود. واژه «اشتراء» و مشتقات آن بارها در قرآن مجيد به همين معنا كه گفتيم، به كار رفته است، مانند:

اولئك الّذين اشتروا الضلالة بالهدى فما ربحت تجارتهم (بقره/16)

آنان كسانى هستند كه گمراهى را به بهاى هدايت خريدند پس تجارتشان سودى ندارد.

اولئك الّذين اشتروا الحياة الدنيا بالاخرة (بقره/86)

آنان كسانى هستند كه زندگى اين دنيا را به بهاى آخرت خريدند.

ان الّذين اشتروا الكفر بالايمان لن يضرّوا اللّه‏ شيئا (آل عمران/177)

همانا كسانى كه كفر را به بهاى ايمان خريدند، هرگز به خدا ضررى نمى‏زنند.

مطلب ديگر اينكه اين آيه اگر هم شأن نزول خاصى داشته باشد (مانند جريان نضر بن حارث) مفهوم عامى دارد و شامل همه كسانى مى‏شود كه با هر نوع اقدامى باعث دورى مردم از خدا و آموزه‏هاى قرآن بشوند كه از جمله مصاديق بارز آن برپا كردن مجلس ساز و آواز است و در احاديث معصومين، لهو الحديث به غنا تفسير شده كه از باب بيان يكى از مصاديق است.

در آيه بعدى درباره همين افراد كه در برابر قرآن به لهو الحديث رو مى‏آورند، مى‏فرمايد: و چون آيات ما بر آنان خوانده مى‏شود متكبرانه روى بر مى‏گردانند، گويا كه نمى‏شنوند. سپس آنان را به كسانى تشبيه مى‏كند كه در گوششان سنگينى است. تشبيه كافران به ناشنوايان در آيات متعددى آمده است، مانند:

انك لا تسمع الموتى و لا تسمع الصم الدعاء. اذا ولّوا مدبريرن (نمل/80)

همانا تو نمى‏توانى مردگان را بشنوانى و نمى‏توانى دعوت خود را به كران بشنوانى آنگاه كه پشت بگردانند.

در پايان آيه مورد بحث، به پيامبر دستور مى‏دهد كه چنين افرادى را به عذابى دردناك مژده بده. اين مژده دادن از باب تهكم و استهزاء است.

در آيه بعدى، مانند بسيارى از آيات، در برابر كافرانى كه چنين اوصافى داشتند، از مؤمنانى ياد مى‏كند كه داراى اعمال شايسته هستند و به آنان بهشت‏هاى نعمت را وعده مى‏دهد كه جاودانه در آن خواهند بود. اضافه مى‏كند كه اين وعده حق خداست و خداوند بر چيزى تواناست و كارهاى او از روى حكمت است.

دسته ها :

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الآمآ ( 1 )تِلْكَ اياتُ الْكِتابِ الْحَكيمِ ( 2 ) هُدًى وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنينَ ( 3 ) اَلَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ بِالاْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ( 4 ) أُولئآِكَ عَلى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئآِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ( 5 )

به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر. الف، لام، ميم.(1) اين آيات كتاب استوار است.(2) در حالى كه هدايت و رحمتى براى نيكوكاران است.(3) آنان كه نماز را برپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و همانان به آخرت يقين دارند.(4) آنان بر هدايتى از پروردگار خود هستند و هم آنان رستگارانند.(5)

نكات ادبى

1ـ «تلك» در اشاره به دور به كار مى‏رود ولى در اين‏جا در اشاره به نزديك به كار رفته و اين جهت عظمت مشاراليها يعنى آيات قرآن است كه آنچنان در مرتبه بالاست كه گويا در دسترس نيست و دور است.

2ـ «الحكيم» استوار، محكم، حكمت‏آموز.

3ـ «هدى و رحمة» حال از «آيات» است.

4ـ ضمير «هم» در «هم يوقنون» و «هم المفلحون» جهت بيان حصر است. يعنى تنها اينان هستند كه اهل يقين و رستگارند.

5ـ «مفلحون» رستگاران، نجات يافتگان. از «فلاح» به معناى شكافتن است و به

كشاورز «فلاح» مى‏گويند چون زمين را مى‏شكافد و «مفلح» كسى است كه به خير و سعادت برسد. همان‏گونه كه شكافتن زمين و دانه‏پاشى سبب مى‏شود از دل خاكِ تيره، گل و گياه بيرون آيد، مؤمن هم با شكافتن تاريكى‏ها رشد مى‏يابد و رستگار مى‏شود.

تفسير و توضيح

آيات (1 ـ 5) بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. الم. تلك آيات الكتاب الحكيم...: سوره مباركه لقمان نيز با نام خداوند رحمان و رحيم شروع مى‏شود و مانند برخى از سوره‏ها در آغاز آن سه حرف الف، لام و ميم آمده كه به آنها حروف مقطعه گفته مى‏شود و درباره آنها در تفسير آيات آغازين سوره بقره سخن گفتيم، رجوع شود.

پس از حروف مقطعه، مانند بسيارى از سوره‏هايى كه حروف مقطعه دارند، سخن از قرآن است و مى‏فرمايد: اين، آيات كتاب محكم و استوار است. اين جمله يا اشاره به همه آيات قرآنى و يا اشاره به آيات اين سوره است و در اين‏جا براى قرآن كريم، سه صفت ذكر مى‏كند: اول اينكه اين كتاب حكيم است، يعنى استوار و محكم. منظور اين است كه مطالب قرآن آنچنان استحكامى دارد كه كسى نمى‏تواند در آن خلل وارد كند.

دوم و سوم اينكه آيات اين كتاب مايه هدايت و نيز مايه رحمت براى نيكوكاران است. توجه كنيم كه رحمت بالاتر از هدايت و هدايت پيش‏نياز رحمت است. مؤمن پس از يافتن راه حق و حركت در آن به مقامى مى‏رسد كه رحمت خاص خداوند شامل او مى‏شود.

در اين آيه هدايت و رحمت قرآن را مخصوص نيكوكاران (محسنين) مى‏كند و در آياتى آن را به متقين (بقره/2) و در جايى به مؤمنين (يونس/57) و در جايى به مسلمين (نحل/103) اختصاص مى‏دهد. اين در حالى است كه در برخى از آيات آمده است كه قرآن هدايت براى عموم مردم است.(بقره 185)

اين تفاوت در تعبير براى آن است كه هدايت بر دو نوع است: هدايت عام كه شامل همه مردم از مؤمن و كافر است و قرآن هدايت كننده همه آنها به راه حق است و راه را به همه نشان مى‏دهد. نوع دوم هدايت خاص است كه اختصاص به مؤمنان

دارد و آن به اين معناست كه وقتى كسى ايمان آورد، خداوند او را به حقايق والايى هدايت مى‏كند و به او توفيق مى‏دهد. در بيشتر آياتى كه هدايتگرى قرآن به مؤمنان اختصاص داده شده كلمه «هدى» با كلماتى مانند: «بشرى» «رحمة» «موعظة» همراه بوده است كه مى‏تواند اشاره به هدايت خاص باشد.

در آيه بعدى، سه صفت هم براى نيكوكارانى كه قرآن هدايت و رحمت براى آنهاست ذكر شده: آنها نماز را برپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و به آخرت يقين دارند. در آيه بعدى هم سرانجام نيك آنها بيان مى‏شود: آنها بر هدايتى از پروردگار خود هستند و نيز رستگارانند. اين هدايت در اين‏جا هدايت خاص الخاص است چون مفهوم اين تعبير آن است كه آنان همواره و به طور مستمر از هدايت پروردگار برخوردارند و رستگارند.

در اين‏جا اين نكته را تذكر مى‏دهيم كه منظور از «زكات» در اين آيه و هر آيه‏اى كه در مكه نازل شده، صدقه مستحبى است، چون زكات واجب با شرايط خاصى كه دارد در مدينه تشريع شده است.

اين سوره با «الف، لام، ميم» شروع مى‏شود و با اشاره به آيات استوار قرآن كريم آنها را مايه هدايت و رحمت براى نيكوكاران معرفى مى‏كند، آنگاه برخى از اوصاف نيكوكاران را ذكر مى‏كند. آنان كسانى هستند كه نماز را برپا مى‏دارند و زكات را مى‏پردازند و به آخرت يقين دارند و اين گروه همان رستگارانند.

در آيات بعدى مردم را به دو دسته تقسيم مى‏كند: مشركان كه آيات خدا را به

مسخره گرفته‏اند و در برابر آن گردنكشى مى‏كنند گويا كه اصلا آنها را نشنيده‏اند. اينان اهل عذاب هستند. در مقابل اينها مؤمنان قرار دارند كه به سبب ايمان و عمل صالح جاودانه در بهشت نعمت‏ها خواهند بود.

پس از اين تقسيم‏بندى، برخى از آثار قدرت خدا را كه در عين حال نعمت‏هاى بزرگى براى انسان است مى‏شمرد، سپس مى‏پرسد: اين آفريده‏هاى خداست، معبودهاى شما چه خلق كرده‏اند؟

مطلب بعدى كه در طول چند آيه ذكر مى‏شود، اندرزهاى لقمان به فرزندش است كه در آغاز آنها لقمان به عنوان كسى كه خدا به او حكمت داده معرفى مى‏شود.

پس از ذكر سخنان لقمان، باز روى سخن با مشركان است كه بى آنكه دانشى يا دليلى داشته باشند درباره خداوند مجادله مى‏كنند و خود را پيروان پدران خود معرفى مى‏كنند.

در اين ميان، يادكردى از مؤمنانى مى‏كند كه در برابر خدا تسليم هستند و چنگ به ريسمان محكم الهى زده‏اند و به پيامبر خود خطاب مى‏كند كه كفر كافران تو را اندوهگين نكند چون آنها سرانجام نزد خدا خواهند آمد و خدا پس از خبر دادن از عملكردشان، آنها را عذابى سخت خواهد داد. اين در حالى است كه اگر از آنان پرسيده شود كه چه كسى آسمان‏ها و زمين را آفريده مى‏گويند: خدا. مسلم است كه نه تنها آسمان‏ها و زمين بلكه هرچه در آنهاست از آنِ خداوند است.

در آيات بعدى، بار ديگر از آثار قدرت و رحمت خدا سخن مى‏گويد و در آغاز اعلام مى‏كند كه اگر يك دريا به اضافه هفت دريا مركب و تمام درختان قلم شوند تا كلمات خدا -كه منظور از آن آفريده‏هاى خداست- به قلم آيد، آب آن درياها تمام مى‏شود و كلمات خدا تمام نمى‏شود. پس از اين بيان جالب، نمونه‏هايى از آنها را يادآور مى‏شود مانند آفرينش و برانگيختن انسان، تبديل شب و روز به يكديگر، تسخير آفتاب و ماه، نظم دقيق در حركت آنها. آنگاه نتيجه مى‏گيرد كه خدا حق و معبودهاى مشركان باطل‏اند.

موضوع بعدى، حركت كشتى‏ها در درياست كه نخست آن را نعمتى از جانب خدا و آيتى از آيات خدا مى‏شمارد و سپس به بازگشت انسان به فطرت خود به

هنگامى كه كشتى دچار خطر مى‏شود، اشاره مى‏كند.

در آيه بعدى مردم را مورد خطاب قرار مى‏دهد و آنان را به سوى تقوا مى‏خواند و از هول روز قيامت كه در آن روز پدر و پسر به كمك يكديگر نخواهند آمد، برحذر مى‏دارد و خاطرنشان مى‏سازد كه وعده خدا حق است و زندگى دنيا و وسوسه‏هاى شيطانى شما را مغرور نكند.

در آيه پايانى، دانستن زمان وقوع قيامت و چند علم ديگر را به خدا اختصاص مى‏دهد.

سوره مباركه لقمان پنجاه و هفتمين سوره از نظر ترتيب نزول و سى و يكمين سوره از نظر ترتيب مصحف است. اين سوره در مكه نازل شده است و از ابن عباس نقل شده كه آيات 27 تا 29 آن را مدنى دانسته ولى دليل روشنى براى آن يافته نشد.

تعداد آيات اين سوره به نظر قاريان حجاز 33 آيه و به نظر قازيان ديگر 34 آيه است و اختلاف در اين است كه «الم» در آغاز سوره يك آيه حساب مى‏شود. علت نامگذارى اين سوره به سوره لقمان اشتمال آن بر برخى از اندرزهاى لقمان است.

در فضيلت خواندن اين سوره، ابىّ بن كعب از پيامبر خدا(ص) نقل مى‏كند كه فرمود: هر كس سوره لقمان را بخواند، روز قيامت رفيق لقمان مى‏شود.و نيز از امام باقر(ع) نقل شده كه فرمود: هر كس سوره لقمان را هر شب بخواند، خداوند فرشتگانى را موكل مى‏كند كه او را در آن شب از ابليس و لشكريان او حفظ كنند.در اين‏جا سخن هميشگى را تكرار مى‏كنيم كه اين پاداش‏ها براى كسانى است كه سوره را با تدبر بخوانند وبه آن عمل كنند
X